"نه" به جناحهای سیاسیدر طول روزهای سپری شده از انتخابات ۷ اسفند، تحلیل نتایج به دست آمده در شهرهای مختلف، سوژه داغ رسانهها بوده و هر کدام کوشیدهاند از منظر خود، جریان سیاسی پیروز را معرفی کنند. نوع رأی مردم و این که اصولگرایان و اصلاحطلبان - هیچ کدام - نتوانستند غلبه مطلق بر رقیب داشته باشند، باعث شده هر دو اردوگاه سیاسی سنتی کشور، انتخابات دور اول مجلس دهم را با رضایت نسبی به پایان برسانند و در عین حال، در حوزههایی که ناموفق بودهاند، به بررسی دلایل شکست بپردازند.
در یادداشت پیش رو، فارغ از نگاه جناحی، به دنبال درک «پیام رأی مردم» هستیم و بدین منظور، لیست منتخبین تهران و مشهد را - به عنوان دو کلانشهری که نتیجه انتخاباتشان کاملاً باهم متفاوت است - از باب نمونه واکاوی میکنیم. نکات مطرح، میتواند به کل کشور تعمیم یابد:
تهران به کام اصلاح طلبان، مشهد به کام اصولگرایان۱. دو پاراگراف زیر، نمایی کلی از نتیجه انتخابات در تهران و مشهد به دست میدهد:
در پایتخت، نتیجهای دور از انتظار حاصل شد؛ به طوری که شاید خوش بین ترین طرفداران جریان اصلاحات توقعش را نداشتند: «لیست ائتلاف اصلاحطلبان و حامیان دولت، تمام ۳۰ کرسی تهران در مجلس را از آن خود کرد.»
از سوی دیگر، در دومین شهر بزرگ کشور، اوضاع ۱۸۰ درجه متفاوت بود: «در شرایطی که اصولگرایان مشهدی به وحدت نرسیدند و حداقل با سه لیست اصلی تحت عناوین ائتلاف اصولگرایان، جبهه پیروان خط امام و رهبری و اصولگرایان اعتدالی در رقابت انتخاباتی حاضر بودند، نامزدهای لیست ائتلاف، از رقبای همجناحی و رقبای اصلاحطلب پیشی گرفتند و تمام ۵ کرسی مشهد در خانه ملت را فتح کردند!»
چرا تهرانیها به اصلاحطلبان و مشهدیها به اصولگرایان رأی دادند؟! مطالبات مردم این دو شهر متفاوت است؟!
۲. در بیان چرایی رأی آوردن اصلاحطلبان در پایتخت، در چند روز اخیر تحلیلهای مختلفی ارائه شده و برخی نویسندگان و گویندگان، سبک زندگی متفاوت و مطالبات سیاسی، فرهنگی مغایر با سایر مناطق را به عنوان دلیل رأی تهرانیها به لیست امید مطرح کردهاند.
صرفنظر از این موضوع، اگر از دید مردم به انتخابات نگاه کنیم، در شرایط امروز کشور، اکثریت ایرانیها (چه تهرانی، چه مشهدی و چه ساکنان سایر شهرها و روستاها) مشکلات معیشتی را دغدغه اصلی خود میدانند و توقع دارند نمایندگان، نگرانیهای اقتصادی آنها (همچون بیکاری، تورم و رکود) را در صدر پیگیریهای خود قرار دهند. به بیان دیگر، قانونگذاری و نظارت در جهت ایجاد تحول جدی در سفره مردم، درخواست عمومی از منتخبان است. از این منظر، چه پایتختنشینانی که به اصلاحطلبان و اعتدالیون رأی دادهاند و چه مشهدیهایی که اصولگرایان را به عنوان نماینده به مجلس فرستادهاند، مطالبه مشترکی دارند.
"نه" به جناح های سیاسی۳. نکتهای که شاید مورد غفلت واقع شده است، میزان رأی پایین نامزدهای پیروز در دو کلانشهر تهران و مشهد است. در تهران با وجود این که منتخب اول مردم (محمد رضا عارف) ۴۶.۷۵ درصد آراء مأخوذه را به خود اختصاص داد اما متوسط آراء فهرست پیروز (لیست اصلاحطلبان و حامیان دولت)، ۳۵.۱۳ درصد بود.
در مشهد هم اوضاع چندان متفاوت نبود. بالاترین رأی امیرحسین قاضیزاده بود که با ۳۸۴۰۷۷ رأی، معادل ۳۳.۰۱ درصد آراء را از آن خود کرد. در این شهر، متوسط آراء فهرست پیروز (لیست ائتلاف اصولگرایان)، ۳۰.۶۵ درصد از کل آراء مأخوذه بود.
بنابراین، اگرچه به موجب قانون، منتخبان تهران و مشهد توانستند با کسب بیش از ۲۵ درصد آراء، در همان دور اول راهی خانه ملت شوند، اما توجه در آمار بالا، حداقل دو نکته را روشن میکند:
الف) علیرغم پیروزی لیست ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالیون در تهران و لیست ائتلاف اصولگرایان در مشهد، دو جناح سیاسی اصلی کشور حتی در شهرهایی که پیروز شدهاند، نتوانستند بخش قابل توجهی از رأی دهندگان را با خود همراه سازند. بنابراین، اگر قانون، کسب اکثریت بیش از ۵۰ درصد آراء را برای پیروزی در دور اول انتخابات مجلس ملاک قرار میداد، الآن تکلیف هیچ کدام از نمایندگان تهران و مشهد مشخص نشده بود!
ب) با توجه به فضای دوقطبی حاکم بر انتخابات و دعوت سیاسیون اصلاحطلب و اصولگرا به رأی لیستی، اگر مردم از عملکرد این دو جناح رضایت داشتند، لیستهای پیشنهادی باید با اقبالی بسیار بیشتر از وضعیت کنونی همراه میشد؛ در حالی که مدنظر قرار دادن متوسط آراء فهرستهای پیروز (در تهران حدود ۳۵ و در مشهد حدود ۳۰ درصد از کل آراء مأخوذه) نشان میدهد گروه زیادی از مردم دعوت جناحهای سیاسی را نپذیرفتهاند. به نظر میرسد اصلاحطلبان و اصولگرایان باید هر چه سریعتر، روشهای سیاستورزی و عملکرد چهرههای منتسب به خود را بازنگری کنند.